«see you in Iran» یا « در ایران ببینیمتان» صفحهای در فیسبوک است که بیش از 15 هزار عضو دارد و با سر زدن و خواندن پستهای آن، آدم انگار دوباره ایران را کشف میکند و دلش میخواهد چشمهایش را بیشتر باز کند و دقیقتر دور و برش را ببیند و زیباییهای پنهان و پیدای اطرافش را نظاره کند. این صفحه به آدم چشمهای یک فرد خارجی را میدهد؛ چشمهایی که اشتیاق زیادی برای دیدن دارد و به زیباییهای هر روزه اطرافش عادت نکرده است.
هدف این صفحه، تشویق خارجیها و ایرانیهایی که خارج از ایران به دنیا آمدهاند، برای سفر به این کشور است. ایرانیها دوستان خارجی خود را که به ایران سفر کردهاند، دعوت میکنند و از آنها میخواهند از تجربه سفر خود بنویسند. همچنین خود ایرانیها هم در این صفحه از ایران میگویند و خارجیهایی هم که قصد سفر به ایران دارند هم سوالات خود را مطرح میکنند و حتی دوستانی در ایران پیدا میکنند که هنگام سفر به این کشور از کمک آنها بهره ببرند.
کسانی که این صفحه را راه انداختهاند، معتقدند که تنها ارائه اطلاعات است که میتواند ایرانهراسی را کاهش دهد و خارجیها را به دیدن ایران تشویق کند.
دیوید هاگمن، سوئدی است و پنج ماه را در ایران گذرانده و زبان فارسی خوانده است و میگوید حاصل سفر پنجماههاش به ایران، چهار هزار عکس است. او در صفحه (see you in Iran) نوشته است: «بین 22 کشوری که به آن سفر کردهام، قطعا ایران یکی از محبوبترینهاست. حتی الان که در ترکیه زندگی میکنم، از دیدن ایرانیها بیشتر خوشحال میشوم تا سوئدیها. همانطور که از نوشتههای این صفحه پیداست، ایران کشور خیلی زیباییست و مردمش هم خیلی مهربانند. به علاوه، مردم ایران، حتی مذهبیها، به نسبت کشورهای دیگر منطقه، خیلی روشنفکرتر هستند و از بعضی لحاظ حتی در مقایسه با سوئدیها بافرهنگترند. بیشتر آنها یا بلدند ساز بزند، یا عکاسی میکنند، یا مینویسند و شعر میگویند. یکی از نشانههای حرفم این است که یکی از اولین سوالهایی که از شما میپرسند این است که کدام شاعر را بیشتر از همه دوست داری؟ خیلی چیزها در مردم هست که نشان میدهد فرهنگ ادبیات در بین آنها خیلی زنده است. اینها بخش کمی از دلایلی است که چرا اینقدر دلم تنگ است وقتی در ایران نیستم.»
گرِگ لانگ اهل هوستون آمریکاست و در لینکی 10 غذای معروف ایرانی را معرفی کرده که در سفر به ایران نباید آنها را از دست داد. این 10 غذا شامل کباب، خورش فسنجان، قرمهسبزی، باقالی پلو، کشک بادمجان، آش رشته، زرشک پلو، حلیم و خورش قیمه است.
اتینه سیمونین هم درباره سفر به ایران نوشته: «من به تازگی از سفر فوقالعاده به ایران بازگشتهام و باید بگویم عاشق ایران شدهام. بیشتر مردم به دیدن آدمهایی از فرهنگهای متفاوت کنجکاو و علاقهمندند و از همه مهمتر اینکه ایرانیها خیلی مهربان گرم هستند و مهماننوازی برای آنها خیلی اهمیت دارد. دیدن ایران فقط به معنی دیدن مکانها و رفتن به کوهستانهای فوقالعاده آن نیست؛ سفر به گذشته و دیدن آدمهایی است که میشود با آنها درباره هرچیزی حرف زد. من واقعا میخواهم دوباره برگردم؛ ایران خیلی چیزها برای دیدن دارد.»
فیلیپ موراتو گومز اهل پراگ پایتخت جمهوری چک است و 14 بار به ایران سفر کرده و درباره سفرش به ایران نوشته: «سلام بر دوستان ایرانی و هر کسی که به فکر سفر به ایران، این کشور فوقالعاده است. من الان در حال سفر به ایرانم (این چهاردهمین بار است) خوشحالم و فقط میخواستم صفحه اینستاگرامم را به شما معرفی کنم؛ جایی که شما میتوانید به عکسهای از ایران نگاهی بیندازد و برای سفر به ایران انگیزه بگیرید.»
توصیه پاول مکگیر این است که: «بهترین زمان برای سفر به ایران ماه می است، زمانی که من در آنجا بودم، من انتظار داشتم تهران دودآلود باشد و نفس کشیدن در آن سخت باشد، اما بر خلاف تصورم، آسمان آبی بود و هوا تازه وگرم بود (آب لولهکشی هم تمیز بود). بهترین روش سفر به ایران زمینی است، چون شما میتوانید تفاوت زبان را بشنوید و تغییر فرهنگی و سیاسی را ببینید. روش دوم هم روش سنتی هم غیب شدن از جایی به جایی است، از کافهای به کافه دیگر، از رستورانی به رستوران دیگر و از یک هتل خوب به هتل بعدیست. اما چیزی که از مکانی به مکان دیگر ثابت است، کاراکتر قدرتمند ایرانیهاست که بیدریغ مهماننوازند و با من بسیار مهربان بودند. از خیلی جهتها، شخصیت آنها شبیه آمریکاییهاست، به جز فرهنگ باستانی که دارند. سفر به ایران و دیدن ایرانیهایی که ملاقات کردم ارزش زیادی برای من داشت.»
مارتین برگسما، هلندی است و تازه از سفر ایران بازگشته و معتقد است که زیباییهای ایران در عکس نمیگنجد. او درباره سفرش به ایران نوشته: «من تازه از اولین سفرم به ایران بازگشتهام و این سفر واقعا فوقالعاده بود. بهترین چیز درباره این کشور این است که در یک عکس زیباییاش را نشان میدهد. همه لبخند میزنند و همه میخواهند یک مکالمه کوتاه با شما داشته باشند. یک بار در حالی که در یک عصر تاریک قدم میزدیم، در یک کوچه کوچک، مرد جوانی مقابلم ظاهر شد، در حالی که چیزی را به سمتم گرفت. برای یک لحظه ترس به صورت خودکار به سراغم آمد. «چه میشود اگر یه چاقو رو به سمتم گرفته باشد؟» اما او گلی را به سمتم گرفته بود. تمام هفته مردم با خوشحالی احوالم را میپرسیدند، برای همین میخواهم زود برگردم. من در حال آموزش عکاسی هستم و این شانس بزرگی بودم برایم که تمرین کنم.»
تیفانی تانگ (Tiffany Tong) میگوید: «من همین امروز صبح از ایران برگشتم و همین حالا هم دلم برای این کشور فوقالعاده تنگ شده است. همکاران آمریکاییام تعجب میکنند که من چطور به ایران سفر کردم. من هم از پروسه سفر به ایران چیزی نمیدانستم تا همین دو ماه پیش، با وجود اینکه 10 سال است میخواهم به ایران سفر کنم.» تیفانی کنار این حرفها، لینکی هم از سفر یک آمریکایی به ایران گذاشته که اطلاعات مفیدی را از چگونگی سفر آمریکاییها به ایران به دست میدهد.
«سلام من آگوستو هستم. من اصالتا ایتالیاییام، اما الان در تهران بزرگ زندگی میکنم. علاقه من به فرهنگ فارسی از چند سال پیش شروع شد؛ بعد از خواندن شعری از «رومی». تقریبا از دو سال پیش من شروع کردم به یاد گرفتن زبان فارسی. چند ماه بعد از آموزش این زبان زیبا و بعد از چند بار سفر به این کشور فوقالعاده، سرانجام تصمیم گرفتن که به ایران نقل مکان کنم. این عکس را هم از بالکن آپارتمانم در خیابان توانیز گرفتهام.» اینها تجربه آگوستو میناتا است که اسم میانی جمشید را هم برای خودش انتخاب کرده است (Augusto Jamshid Minatta).
«من یک زن فرانسویام که به ایران معتاد شدهام (از سال 2013 تا الان 4 سفر به ایران داشتهام). من یک کشور زیبا با فرهنگ غنی، منظرههای بینظیر و حیوانات متنوع کشف کردهام. اولین سفرم به ایران بیشتر با هدف حمایت از گونههای در حال خطر خصوصا یوزپلنگ آسیایی بود؛ این آغاز یک ماجراجویی عالی بود. بنابراین به صفحه من بپیونید و عکسهایم را ببینید. من در این صفحه توصیههایی را برای اروپاییهایی که میخواهند به ایران سفر کنند، ارائه دادهام.» اینها را کاترین اوستیا (Catherine Ostia) نوشته و صفحهای هم درباره طبیعت و حیات وحش ایران در فیسبوک ایجاد کرده است.
دیدیر بسون هم سوئیسی است و از سفر 25 روزه به ایران بازگشته و سفرش به ایران را تجربه فوقالعادهای میداند. دیدیر بیشتر وقتش را با کولهپشتی خود در کاشان، اصفهان، یزد، کوههای زاگرس، شیراز، کردستان، الموت و گیلان گذرانده است. او در وبلاگش صدها عکس از ایران منتشر کرده است.
کرتی روبرت هم درباره گیج کننده بودن واحد پول ایران نوشته؛ اینکه تفاوت ریال و تومان، او را در سفر به ایران حسابی گیج کرده است. او عکسی هم از تهران و از بالای برج میلاد منتشر کرده است.
ژوریان تولینگ هم وقتی تازه به تهران رسیده، متنی را روی صفحه «see you in Iran» نوشته و از سرعت پایین اینترنت در ایران گله کرده و گفته با این سرعت اینترنت نمیشود فایلهای چند مگابایتی را ارسال کرد.
ادگار موسکوپ هم سال 2014 به ایران آمده نوشته عاشق ایران و مردم ایران است و یکی از بهترین تجربههایش را در سفر به ایران داشته. او لینک وبلاگش را که درباره ایران نوشته، به اشتراک گذاشته و در آن مهمترین دلیل برای سفر به ایران را وجود مردم مهربان، مهماننواز، روشنفکر و علاقهمند به خارجیها معرفی کرده است.
برنارد روسو هم در این صفحه نوشته: «من در عاشورا روزهایی عالی در اصفهان داشتم. مردم در خیابان به آدم برنج تعارف میکردند و به خانهشان دعوت میکردند.»
کریستین جهمورینز هم ویدئویی را روی صفحه (see you in Iran) گذاشته که خودش سال 2009 از خیابانهای تهران گرفته است. او میگوید بعد از برگشتن به کشورش، احساس دلتنگی برای وطن را درباره ایران تجربه کرده است.
اریک چوکات هم درباره سفری که تابستان 2014 به ایران داشته، متن بلند بالایی نوشته و تاکید کرده سفرش به ایران را نمیتواند در قالب کلمه وصف کند: «من و دوستم سال 2014 به ایران آمدیم و در حال فکر کردن و جمعآوری اطلاعات درباره ایران بودیم که سر از تهران درآوردیم که در گرمترین زمان و با بیبرنامگی ممکن بود، اما کمی بعد فهمیدیم این بهترین راه برای تجربه کردن ایران است؛ چیزی که بیش از همه ایران را برای ما خاص کرده، مردم آن است که با آدمهای غریبه غرب خیلی فرق دارند. ما دوستان زیادی در تهران پیدا کردیم که شهر را به ما نشان دادند. ما شیراز، یزد و پرسپولیس را هم دیدیم. هرکدام از این شهرها فرهنگ و ویژگیهای خودشان را دارند که نیاز به کتابی مجزا برای شناساندنشان هست. شاید دیدن فیلمهای مثل «طعم گیلاس»، «جدایی» و «درباره الی» بتواند به شما برای فهم ایران کمک کند.
الیسا پورسمن هم در این صفحه نوشته از اینکه قرار است به زودی همراه دوستش به ایران بیاید و سه هفته در ایران بماند، حسابی هیجانزده است و از بقیه خواسته که به او توصیههایی درباره سفر به ایران داشته باشند و بگویند چطور میتواند شبی را در کویر بگذراند.
برناردو نیتاشانتا هم عکسهایی را که از بناهای تاریخی شیراز گرفته به اشتراک گذاشته است.
املیانو دیسی هم عکسی از جاده چالوش منتشر کرده و نوشته این جاده، تهران را به دریای خزر متصل میکند.
این یادداشت را هم آنات مالیس به زبان فارسی بر روی صفحه نوشته است: «پسر(ی) ایتالیای هستم، دو تا تابستان پیش به ایران سفر کردم و فوقالعاده بود. مخصوصا برای فرهنگ و مردم ایرونی. دوستان ایرونی دارم و با آنها سی (سعی) میکنم چیزی جدید در مورد این فرهنگ و زبونش یاد بگیرم. ببخشید برای پرسیم(پارسی). بدرود.»
سنی یانار هم دختری ترکیهای است که عکسهایی از سفرش به ایران منتشر کرده و نوشته عاشق تهران است.
ریچارد آتلس هم عکسی از بازار کرمانشاه منتشر کرده است و پیر لوسکو هم به زبان فارسی در این صفحه نوشته: «میخواهم برم ایران پارتی کنم. در پارتیهای زیر زمینی»! او فیلمی هم از خودش منتشر کرده که در ماشین همراه دوستش آواز بندری میخواند.
این نوشتهها بخش کوچکی از هزاران یادداشتی است که بر صفحه see you in Iran نوشته شده و نشان میدهد که کشور ما چه ظرفیتها و جاذبههای متنوعی دارد و چقدر بستر برای شکوفایی توریسم ایران فراهم است.